جدول جو
جدول جو

معنی خشن خو - جستجوی لغت در جدول جو

خشن خو
(خَ شِ)
بدخو. تندخو. بداخلاق. عصبانی:
از آن در خرقۀ آدم خشن خویی که در باطن
مرقعدار ابلیسی ملمعپوش شیطانی.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
خوش اخلاق، دارای اخلاق نیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زشت خو
تصویر زشت خو
بدخو، بدخلق
فرهنگ فارسی عمید
(زِ)
زشت خوی. بدخو. کج خلق. (از ناظم الاطباء). که خوی و خلق ناپسند داشته باشد. بداخلاق:
فرستاد پاسخ که این گفتگوی
نزیبد جز از مردم زشتخوی.
فردوسی.
ببردند پیروز را پیش اوی
بدو گفت کای بدتن زشت خوی.
فردوسی.
پرخدویی زشت خویی خیره روئی خربطی.
سوزنی (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
شمس المعالی با خصائص مناقب و نفاذ بصیرت او در مصابر عواقب زشتخوی و سائس بود. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 369).
یکی را زشت خویی داد دشنام
تحمل کرد و گفت ای خوب فرجام.
سعدی (گلستان).
ببرد از پریچهرۀ زشت خوی
زن دیوسیمای خوش طبعگوی.
سعدی (بوستان).
رجوع به زشت و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(نِ خُ)
کنایه از شراب سرخ. (آنندراج) (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). خون شیشه. خون قرابه. خون صراحی. خون قدح. خون بط. خون ناموس. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
بدخوی، متکبر. (یادداشت بخط مؤلف) : و بدخوی و متکبر و خشک خوی و جلد باشند و صناعتها خوب کنند و بسیارخواب نباشند
لغت نامه دهخدا
(نِ خَ)
کاروانسرای را گویند و آن را خان نیز نامند. (فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
دهی است ازدهستان الند بخش حومه شهرستان خوی واقع در 76 هزارگزی شمال باختری خوی، این ده را راه ارابه رو است، ناحیه ای است کوهستانی، آبادی آن در دره قرار دارد، آب و هوای آن سرد ولی سالم میباشد، سکنۀ آنجا 18 تن که بزبان کردی متکلم و بمذهب سنی متدینند، آب این دهکده از چشمه و رود یکماله است و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
بداخلاق، بدخلق، تندخو، عصبی
متضاد: خوش خلق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
مبتهجٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
Benignly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
de manière bénigne
دیکشنری فارسی به فرانسوی
خوش خوان خوش صدا
فرهنگ گویش مازندرانی
خته خو
فرهنگ گویش مازندرانی
خوش خواب، کسی که بلافاصله پس از درازکشیدن به خواب عمیق فرو
فرهنگ گویش مازندرانی
میان استخوان دو کتف، خوش خبر
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
सौम्यता से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
benignamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
доброжелательно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
gutmütig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
лагідно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
łagodnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
良性地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
benignamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
benignamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
goedaardig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
dengan ramah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
อย่างอ่อนโยน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
خوش اخلاقی سے
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
কোমলভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
kwa upole
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
nazikçe
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
상냥하게
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
優しく
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
בעדינות
دیکشنری فارسی به عبری